دلم از دست من خسته است...
برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم
دست نوازش بر سرش میکشم میگویم:
«غصه نخور، میگذرد …»
برای دلم، گاهی پدر میشوم
خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»
گاهی هم دوستی میشوم مهربان
دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا …
دلم ، از دست من خسته استــ.....
خیلی وقتا بهم میگن چرا می خندی؟! بگو ما هم می خندیم!
اما هرگز نمیگن چرا غصه می خوری؟! بگو ما هم بخوریم!
نظرات شما عزیزان: